آنچه هستی باش . . .
محیطی خواب و بیدار . . . نه توانایی دل کندن از خواب را دارد و نه حوصله دوباره خوابیدن
فضایی گیج و مبهم . . . نه توانایی حرکت را دارد و نه صبر ایستادن
بلاتکلیف . . .
و البته این خاصیت سرایت است از مریض به نا مریض و از بزرگ به کوچک . . .
در آخر این گیج بودن حاصلی جز بی خاصیت بودن را ندارد ، آدم گیج و بی خاصیت
گیجی که نمی داند چه کار باید بکند و به کدامین سو برود و در این وضعیت تلخ جامعه و غوغای فتنه ها که چون ابرهای قبل از طوفان در حال هجوم هستند در تشخیص تکلیف عاجز است و بی خاصیتی که اگر بر فرض تکلیفش را تشخیص داد در چگونه انجام دادن آن به مشکل خواهد خورد .
آینده را رها کن و حال . . .
این بلاتکلیفی باعث شده آن چه را هست نیز نباشد
آنچه را هست فراموش کند و فراموش کند که آنچه را هست باید پرورش دهد
آیندگان در مورد آنچه که اکنون هستیم به قضاوت خواهند نشست نه آنچه را که می خواستیم بشویم یا قرار بود بود باشیم
روده نوشت1 : این دست نوشته من مورخ 11/02/89 در مورد کانون بود
روده نوشت 2 : انگاری باز زمان کوچ رسیده و باید باز از یاران به چاه کوچ کنیم
روده نوشت 3 : خیلی وقت بود این آهنگ رو گوش نکرده بودم : مرو ای دوست . . .
|
می دونی معنی باخت چیه ؟؟؟
یعنی شکست یک برنامه یا طرح ، وقتی به همه چی در مورد یک برنامه فکر کردی ولی برنامه شکست می خوره
یعنی استفاده نکردن از فرصتها ، وقتی فرصتها رو نمی شناسی که کدوم فرصته و کدوم سرکاریه واسه همین نمی تونی از فرصتها استفاده کنی
ومسایلی مثل این که همه آدمها دچارش میشن . . .
من به اینا می گم باخت روزی چند بار می بازم و چند بار هم می برم . . .
ولی به بی وفایی رفیق و نفهمی آدمهایی که حضورشون مصداقی بارزی از همون قضیه (( از ماست که برماست )) یا (( خودم کردم که لعنت بر خودم باد )) نمی گم باخت
میگم شرایط بازی . . .
مثل همون قضیه اشتباهات داوری که میگن : (( اشتباهات داوری جزئی از بازیه ))
|
چند وقتی بود دنبال یه تعریف از بسیجی می گشتم خیلی اتفاقی از اونا که تو آسمونها دنبالش می گردی رو زمین پیداش می کنی یه چیزی به چشمم خورد
مضمونش اینه :
بسیجی اگه ببینه یه جایی نمی تونه کار کنه و کارش با موانع مختلف روبرو شده میره یه جای دیگه یه کاری رو با کیفیت بیشتری و بهتر از قبل دنبال می کنه
لبخند بزن بسیجی . . . .
|